جدول جو
جدول جو

معنی شوی مادر - جستجوی لغت در جدول جو

شوی مادر
(یِ دَ)
شوهر مادر. شوهرننه. پدراندر. پدندر
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عمل شوی مال، کار شومال، شومالی، رجوع به شومالی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ / شُو هََ رِ دَ)
پدراندر. (یادداشت مؤلف). ناپدری. شوهرننه
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مرکّب از: بی + مادر، که مادر از دست داده باشد. که مادر ندارد. که مادر او مرده باشد. در تداول فارسی زبانان یتیم: یتم، یتم، بی مادر شدن چهارپای. (تاج المصادر)، کلاله، بی مادر و فرزند شدن. (تاج المصادر) :
دگر کودکانی که بی مادرند
زنانی که بی شوی و بی چادرند.
فردوسی.
رجوع به مادر و بی پدر و مادر شود، عالم بقا. ابدیت:
چنان چون بجستی ز یزدان تو جای
به بی مرگ برخیز و آنجا گرای.
فردوسی.
رجوع به مرگ شود، کنایه از شی ٔ بادوام و محکم.
- امثال:
ظرف مس کاشان و قالی ایرانی بی مرگ است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ کَ / کِ)
شومال، شخصی را گویند که آهار و آش بر تار جامه ای که می بافند بمالد، (برهان)، نساج، در اصل لغت به معنی بافنده است و برخلاف اصل موضوع بمعنی شوی مال استعمال کنند، (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی)، رجوع به شومال شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شوی مالی
تصویر شوی مالی
شغل و عمل کسی که پارچه را آهار میدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوی دادن
تصویر شوی دادن
شوهر دادن تزویج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوهر مادر
تصویر شوهر مادر
کسی که زوج مادر شخص باشد شوی مادر
فرهنگ لغت هوشیار
جانب روبروی کسی که محل طلوع آفتاب در جانب راست او قرار گیرد طرف دست چپ کسی که رو به مشرق ایستاده باشد، مقابل جنوب، بادی که از جانب شمال وزد، سمت چپ مقابل یمین. یا بلاد شمال. شهرهایی که در قسمت شمالی کره زمین یا کشوری واقع شده اند. یا قطب شمال. آن قطب از کره زمین که بمحاذات ستاره قطبی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
مادر شوهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مادرشوهر
فرهنگ گویش مازندرانی